Blog for Nameless-Value

novel, essay, poetry, criticism, diary

چه خواهد شد ما بپرسید"خودم"? بخش 1

خب بالاخره, در زندگی همه چیز باید فقط ذهنی باشد, هر دیگر تا حدودی, میدونی, یا شما نمی دانید که, من هیچ نظری ندارم, تا حالا.
رک و پوست کنده, من می خواهم بگویم که من نمی خواهم به ارزیابی شود که من می تواند خوشحال باشد یا نه, که دیدگاه ارزش عمومی قابل تشخیص هرگز نباید به من اعمال می شود, این ایده در ذهن من غالب است, میدونی, من هیچ نظری ندارم در اطراف این در شما.



موفقیت انجام به هر یک قدردانی یا نه و همچنین من در حال حاضر خوشحال هستم یا نه, که ذهن ارزیابی و یا تخمین, که سوال به خودی خود من می خواهم به حذف از زندگی من, شما می بینید!



سرانجام, تنها به هر خودم, خودم فقط خودم چیزی جز این است, که احساس باید وجود داشته باشد, میدونی. به عبارت دیگر هر چیزی می تواند همان چیزی باشد که لازم است و هر چیزی همان طور که هست, چه کاری انجام می دهد, چی هست, تنها چیزی که می تواند بسیار طبیعی و جدایی ناپذیر باشد.



با این همه تنها چیزی که باید باشد این است که در غیر این صورت باید باشد.
چون میدانستم که این ایده باید با چنان فاصله سختی انجام شود و هر کسی باید با پرسیدن چنین چیزی شکنجه شود یا نه فقط این احساس و احساس را میتوانم به من واگذار کنم.



بله, که شکاف, که برخی نه به راحتی تعبیه شده برخی تحریک کننده برخی باقی مانده ذهن دردناکی مداوم ناشناس و یا برخی از حل نشده پشیمانی برخی از پوچی و یا نوع احساسات مات خود را در هر زمان در ذهن من باقی مانده است, با این اوصاف, هرگز نمی تواند به هر کسی گفته شود, لزوما من در حال حاضر داده شده است که امید, اما به طور همزمان برخی از احساسات سوختن است در هر زمان در ذهن چپ, و اما در دست اوهر یکی دیگر عینی و با خونسردی این جنبه را میدیدم, این واقعیت مضحک و مضحک چنان قابل ملاحظه است که در هر زمانی برای من قابل مشاهده است و به همین دلیل است که من به تنهایی این حقیقت را میپسندم که یکی دیگر از خود من واقعا می خواهد این واقعیت را تبدیل کند با این همه من متفاوت تر می خواهم که این را به همان شکلی که هست باقی بگذارد.



به طور قابل ملاحظه ای, به هر کسی, بودن خودم است که واقعا تا حدودی شناسایی, و این که هوشیاری برای شرکت در برخی از نقش های اجتماعی. بعد تا حدودی خیلی رسمی و رسمی ناشناس بود اما در عین حال فقط خودم نسبت به من چنان مهربان و چنان متعصبانه و در عین حال یکی از خود میپنداشتم که به طور عینی چنین مضحکی را مینگرم.



اما احتمالا که تکرار هرگز نباید هر گونه پیشرفت حداقل به من, خب بالاخره, در یک خودم, بسیار کودکانه خودم, جوانان بلند پروازانه با بهره گیری از خودم, و کمی سالخورده بدست معنوی و ذهنی بزرگتر خودم مجاور به یکدیگر.
با این حال, هر خودم هرگز نمی تواند هر گونه نزاع به هر دیگر خودم اما همزمان متقابلا با هم هماهنگ نیست, میدونی!



سرانجام هیچ جوابی به من داده نشد و فقط نگاه کردن و لمس نکردن و تماس نگرفتن را مسخره میکنم اما مشکلی نیست. شکستن پرهیز به هر مشروب, اما هر شادی دیگر می تواند به سمت چپ به عنوان من تا به حال, به عنوان همان عادت, اما تنها ذهن بسیار جدا شده فریاد می زند, شما در حال حاضر هرگز رتبهدهی نشده است, به طور کامل هرگز خود به خودی, اما این ذهن به طوری جدا گاهی اوقات می تواند امن و نجات ذهن تا اشتباه من, هم, تو موافقی!
(ادامه دارد)





نوامبر. 27. 2021